صبح یک روز آفتابی در سال ۱۹۷۴ است و ارتش ترکیه به شهر کایرنیا در کشور قبرس حمله کرده. برای خیلیها، این حمله به معنای پایان روند همیشگی زندگیشان است. اما برای بعضی، شانسی دوباره برای زندگیست. برای زنی جوان که بیمادر بزرگ شده و تمام عمرش مورد طرد جامعه بوده است، جنگ فرصتیست تا بالاخره پس از مدتها قصهی زندگیاش را تعریف کند. برای یک سرباز ترک، فرصتیست تا دنبال عشقی بگردد که سالها پیش گمش کرده است. و برای مردی دورمانده از تمام این جنگها و مصیبتها، به معنای هجوم خاطرات گذشته به افکار خستهاش است؛ خاطرهی یک زن، یک کودک، و رازی که هرگز به زبان نیامد. هندوانه، ماهی، کتاب مقدس رمانی نفسگیر در مورد عشق، فقدان، هویت، و معنای واقعی خانواده است.